سیستم گردش خون در پزشکی یونان باستان
فرزانه عامری
ارسطو معتقد بود قلب، جایگاه روح و منبع همه رگهای خونی است. پراکساگوراس نیز این نظریه را مطرح کرد که شریانها از قلب شروع میشوند و پنوما را حمل میکنند، در حالی که وریدها از کبد منشأ میگیرند و خون را حمل میکنند بنابراین بین شریانها و وریدها تفاوت قائل شد. هروفیلوس تشخیص داد که شریانها دارای پوشش ضخیمتری نسبت به سیاهرگها هستند. اراسیستراتوس معتقد بود سرخرگها فقط حاوی هوا هستند اما در تشریح بدن مشاهده کرد وقتی سرخرگ خونریزی میکند، خون جاری میشود پس برای حل این تناقص گفت وقتی سرخرگها از هوا خالی میشوند، خون از طریق پیوندهایی نامرئی از سیاهرگها به شریانها حرکت میکند. بنابراین جالینوس یک پیشینه معیوب از یونانیان باستان به ارث برد و دانش فیزیولوژی را براساس آن بنا کرد. با این حال تغییراتی نیز در فیزیولوژی قلب و رگها ایجاد کرد. او نشان داد هم بطن چپ قلب و هم شریانها به طور هم زمان حاوی خون هستند و این وضعیت طبیعی آنها است و نه نشانه بیماری. همچنین او خطای پیشینیان را شناسایی کرد و نشان داد در شریانها به جای هوا، خون جاری است. بنابراین جالینوس، نظریه اراسیستراتوس در مورد جاری بودن هوا در شریانها را رد کرد.
جالینوس ادعا کرد کبد خون را تولید میکند سپس خون به علت نیروی گریز از مرکز (یعنی جریان خون از کبد به سمت اطراف) توسط سیاهرگها در بدن توزیع میشود و بخشی از آن وارد قلب میشود تا تصفیه شود و با کمک حرارت غریزی نوع پنومای آن تغییر کند. او قلب را مانند یک کوره میدانست نه تلمبه و ریهها را خنککننده آن. در توضیح عملکرد قلب میگوید:
- غذای هضم شده از معده وارد کبد شده و به خون تبدیل میشود و اولین نوع پنوما یعنی پنومای طبیعی در کبد ایجاد میشود سپس پنومای طبیعی به قلب میرود تا از ناخالصی پاک شود.
- خون نیز همرا با پنومای طبیعی از کبد وارد بطن راست قلب میشود و سپس به ریهها میرود تا با کمک تنفس پاکسازی شود.
- دو رگ اصلی مسئولیت این نقل و انتقال از بطن راست به ریه و از ریه به بطن چپ را بر عهده دارند: سرخرگ ریوی و سیاهرگ ریوی.
- بعد از بازگشت خون از ریه به بطن راست از طریق منافذ کوچک نامرئی به بطن چپ منتقل میشود.
- خون در بطن چپ به کمک حرارت غریزی قلب و هوای تصفیه شدهای که از طریق سیاهرگ وریدی وارد قلب شده است به پنومای حیاتی تبدیل میشود.
- خون ترکیب شده با پنومای حیاتی از بطن چپ به مغز میرود و در بطن میانی مغز به شکل نهایی پنوما یعنی پنومای روانی یا حیوانی تبدیل میشود.
- پنومای روانی از طریق بطنهای مغز به اعصاب منتقل شده و در سراسر بدن توزیع میشود.
هدف جالینوس از دانش آناتومی و فیزیولوژی یافتن پنوما در بدن بود، از اینرو او در توضیح فیزیولوژی قلب در پی یافتن سیستمی است که ساخت پنومای حیاتی در بطن چپ را توجیه کند. او باور داشت پنوما به خون و هوا نیاز دارد پس هوا از ریه از طریق ورید وارد بطن چپ میشود و خون نیز از طریق منافذ نامرئی در دیواره بین بطن چپ و راست به بطن چپ نفوذ میکند. جالینوس معتقد است خونی که با سرخرگ ریوی به ریه میرود برای تغذیه ریهها مصرف میشود و تنها مقدار اندکی از آن با وریدهای ریوی به بطن چپ می رسد و تقریباً تمام خونی که به بطن چپ میرود مستقیماً از بطن راست و از طریق منافذ نامرئی است.
سیستم گردش خون جالینوس را میتوان به دو مدل تقسیم کرد با نامهای «سیستم بسته گردش خون ریوی» و «سیستم باز گردش خون » زیرا جالینوس تصور میکرد خون ترکیبشده با اخلاط در بافتها مصرف میشود. در فیزیولوژی مدرن، دو سیستم گردش خون در بدن وجود دارد، سیستم اول گردش خون ریوی است که خون از قلب به ریهها میرود و دی اکسید کربن را دفع و اکسیژن میگیرد و به قلب باز میگردد؛ سیستم دوم گردش خون سیستمیک است که به شکل یک حلقه، خون دارای اکسیژن را در اختیار اعضای مختلف قرار میدهد و سپس خون بدون اکسیژن را به قلب برمیگرداند. با توجه به سیستم گردش خون در فیزیولوژی مدرن، گردش خون کشف شده توسط جالینوس تفاوتهایی دارد که به آن میپردازیم:
- وجود منافذ نامرئی بین بطن راست و چپ: در فیزیولوژی مدرن، دو حفره پایین قلب، بطن نامیده میشوند و یک بطن چپ و یک بطن راست است. در میانه قلب و بین دو بطن دیواره ضخیم عضلانی وجود دارد که به آن «سپتوم» میگویند. سپتوم جدا کننده طرف راست قلب از طرف چپ قلب است. هر سمت قلب نیز شامل دو حفره میباشد. به حفرههای بالایی، دهلیز میگویند که دهلیز و بطن توسط دریچه از هم جدا میشوند. جالینوس در شناسایی آناتومی قلب درست عمل کرده است و وجود دو بطن و دهلیز را تشخیص داده است اما به تبعیت از اراسیستراتوس، تصور میکرد خون از طریق منافذی پنهان در دیواره بین بطنی از بطن راست وارد بطن چپ میشود. جالینوس درمورد وجود این منافذ میگوید: «در نازکترین قسمت قلب خون از بطن راست به سمت چپ کشیده میشود، به دلیل وجود سوراخهایی در بین آنها. آنها مدام باز و بسته میشوند و بسیار کوچکاند و قابل مشاهده نیستند»
فرزانه عامری دانش آموخته دکترای تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی