سه اشتباه در استدلال اخلاقی دربارۀ پاندمی کرونا -بخش اول
اچ. اوری استفنسون* مترجم: مهران باسخواه
هدف از این مقاله، بحث در موضوع دیگری است که به نظر میرسد بسیاری از کشورها در مواجهه با پاندمی در مورد آن آمادگی لازم را نداشتند؛ درواقع آنها برای استدلال اخلاقی دربارهی اولویتبندی ها و خطراتی که بهموجب پاندمی گریزناپذیر شده بودند، نا آماده بودند. من آنچه را که احتمالاً سه اشتباه در استدلال اخلاقی است مشخص خواهم کرد، سه اشتباهی که منجر به این نا آمادگی شدهاند. همچنین نتیجه خواهم گرفت که تمام این اشتباهات منبعی خاستگاه مشترکی دارند؛ این منبع مشترک که مشخصاً ناتوانی در بهکارگیری استدلال کلنگر است که در آن تمام ملاحظات مربوط به مداخلات در نظر گرفته میشود. این نوع استدلال در برابر استدلال جزءنگر قرار میگیرد که در آن برای مثال، تنها اثرات مرتبط با سلامت یا اقتصاد یک مداخله، منفک از سایر عوامل در نظر گرفته میشود.
در زمان تألیف این متن (۲۳ مارس، ۲۰۲۰) حدود ۳۴۰.۰۰۰ مورد از مبتلایان به کرونا ویروس در سطح جهان گزارش شدهاند و جدیدترین تخمین سازمان جهانی سلامت نرخ مرگومیر ویروس را ۳.۴% اعلام کرده است؛ بنابراین باوجوداینکه نرخ مرگومیر به طرز چشمگیری بیش از آنفلوانزای فصلی است (که به گفتهی دبیر کل سازمان جهانی بهداشت «بهطورمعمول بسیار کمتر از ۱% از مبتلایان را میکشد»)، تعداد کل مبتلایان بسیار کمتر از آن است. برای مثال، طبق گفتهی مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها، تنها در ایالاتمتحده آمریکا بیش از ۳۱ میلیون نفر در این فصل مبتلابه آنفلوانزای فصلی و درنتیجه آن ۳۷۰.۰۰۰ نفر بستریشدهاند. علاوه بر این، مطالعهای اخیر تخمین زده است که بین سالهای ۲۰۰۲-۲۰۱۱، میانگین مرگومیرِ جهانیِ سالانهی ناشی از آنفلوانزای فصلی قریب به ۴۰۰.۰۰۰ نفر بوده است.
در مقابل، پاندمی کووید-۱۹ حتی در مراحل (احتمالاً) نسبتاً ابتدایی خود، پیامدهای اقتصادیِ کموبیش بیسابقهای در دوران معاصر در کشورهای صنعتی داشته است. برای مثال، در ۱۲ مارس شاخص داو جونز که عملکرد سهام برخی از بزرگترین شرکتهای آمریکا را عرضه میکند، افتی حدوداً دهدرصدی داشت که شدیدترین سقوط در یک روز از زمان دوشنبهی سیاه در سال ۱۹۸۷ میلادی تاکنون بهحساب میآید. علاوه بر این، در زمان نگارش این مقاله، این شاخص در طول یک ماه بیش از ۳۱% افت داشته است.
تأثیر پاندمی بر اشتغال نیز دستکمی از اقتصاد نداشته است. برای مثال در هفته منتهی به ۱۴ مارس، چند ایالت آمریکا گزارش کردند که تعداد افرادی که برای استفاده از تسهیلات بیکاری اقدام کردهاند نسبت به هفتهی گذشته قبلش حدود ده برابر افزایشیافته است. وزیر خزانهداری ایالاتمتحده آمریکا، استیون تی. منوچین و بانک سرمایهگذاری جیپی مورگانچیس در مورد افزایش نرخ بیکاری تا ۲۰% -نسبت به %۳.۵ در ماه گذشته- هشدار دادهاند. در سوئد نیز اوضاع برای افرادی که متقاضی کار هستند، به شکلی مشابه تیرهوتار است. طبق آمار آژانس خدمات اشتغال عمومی سوئد، در هفتهی بین روزهای ۱۶ تا ۲۲ مارس، حدود ۱۴۰۰۰ نفر -در مقایسه با تعداد ۳۰۰۰ نفر در کل ماه مارس سال ۲۰۱۹- تعدیل نیرو شدهاند.
با وجود اینکه بیشک نمیتوان نقش ویروس را در برخی از پیامدهای اقتصادی نادیده گرفت، به نظر میرسد که مفسرین بر سر این امر توافق داشته باشند که مداخلات سیاستگذارانه برای کنترل پاندمی، بسیاری از این اثرات را موجب شده است. در سرتاسر جهان، کشورها حکومتها شهروندان را تشویق یا وادار به در خانه ماندن کردهاند؛ در بسیاری از کشورها مردم تشویق شدهاند تا به رستورانها و کافهها نروند و در دیگر کشورها رستورانها، کافهها و دیگر کسبوکارهای خدماتی کوچک مطابق دستورالعملها بسته شدند. مثلاً در برخی از شهرهای فرانسه مقرراتی جهت عدم خروج از منازل در ساعات مشخص وضع شده است و بسیاری از کشورها کموبیش مرزهای خود را بستهاند. تمامی این سیاستگذاریها موجب کاهش تولید، مصرف و تبادلات شدهاند و همانطور که بسیاری از صاحبنظران هشدار داده بودند این امور و رخدادها خود سبب رکود اقتصادی میشوند. (بهعنوان نمونه، پانویس قبلی را ببینید).
پس چرا کشورها به ویروسی که شاید تلفاتی نظیر آنفلوانزای فصلی داشته باشد واکنشی چنین شدید نشان دادند؟ در سه بخش آتی، اشاره خواهم کرد که این واکنشهای افراطی حداقل تا حدی ناشی از سه ناتوانی مرتبط در استدلالورزی اخلاقی است: نخست، ناتوانی در درک اینکه اولویتبندیها در تصمیمات عمومی گریزناپذیرند؛ دوم، ناتوانی مقامات عمومی در وزندهی به مصالح فردی؛ و سوم، کاربرد نادرست «اصل احتیاط» است. علاوه بر این، آنگونه که در بخش نتیجهگیری بحث خواهم کرد، این هر سهی این ناتوانیها خاستگاه مشترکی دارند و آن، نبود استدلالورزی کلنگر (با در نظر گرفتن تمام ملاحظات) است.
مهران باسخواه، دانشجوی پزشکی