نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

سایبرنتیک به مثابه دانش پایه هوش مصنوعی

علی هاشمی*

0

هرچند از زمان افلاطون و ارسطو تا قرون جدید، سایبرنتیک واجد شأن یک «دانش» بوده است؛ اما اولین کتابی که «سایبرنتیک» را به مثابه یک مقوله علمی مورد بررسی قرار داد، کتاب نوربرت وینر[۱] بود. نوربرت وینِر در سال ۱۹۴۸ کتابی را با عنوانِ «سایبرنتیک: یا کنترل و ارتباطات در حیوان و ماشین»[۲] به نگارش درآورد. این کتاب در مرز مابین فلسفه، فیزیک و مهندسی و روان­شناسی قرار دارد و از همه­ این علوم توأمان بهره می­گیرد.

وینر اعلام کرد: «ما بر آنیم که تمامِ رشته‌ی تئوریِ کنترل و ارتباطات (چه در ماشین و چه در حیوان) را با نامِ سایبرنتیک بخوانیم؛ ما این واژه را از واژه‌ی یونانیِ χνβερνήτης یا سکان‌دار[۳] ساخته‌ایم». ‏(Wiener, 1965: 12) وینر در ادامه توضیح می‌دهد که فهمِ لاتینی و قرنِ نوزدهمی از واژه‌ی χνβερνήτης  که آن را به معنای «حکمران[۴]»  می‌گرفته‌اند فهمی نادرست بوده است؛ در واقع ریشه‌شناسیِ این واژه نشان می‌دهد که ریشه‌ی واژه‌ی یونانی به  κυβερνάωبه معنای «راهبری» بازمی‌گردد. ‏(Novikov, 2019: 1)

به هر روی، سایبرنتیک در نگاهِ وینر به علمِ کنترل و ارتباطاتِ حیوان­ها (از جمله انسان)‌ و ماشین‌ها می‌پردازد و در پیِ آن است که ماشین‌های خودتنظیم‌کننده[۵] یا ماشینِ عقلانی[۶] را پدید آورد‏.(Wiener, 1965: 12)

 

وینر پس از کتابِ سایبرنتیک، بر آن است که قواعدِ علمِ سایبرنتیک را در ساختارهایِ اجتماعی نیز پیاده کند و سیستمِ اجتماعی‌ای را به دست دهد که خود‌تنظیم‌کننده و عقلانی باشد و مانندِ سیستم‌های بسته از بالا به پایین عمل نکند. (Wiener, 1988: 12) او خود چنین جامعه‌ی سایبرنتیکی را شرح می‌دهد: «جامعه تنها از یک طریق می‌تواند فهم شود: مطالعه‌ی پیام‌ها و قوایِ ارتباطی‌ای که به این پیام‌ها متعلق هستند؛ و مقدر شده[۷] که توسعه‌های آتیِ این پیام‌ها و قوایِ ارتباطی (یعنی ارتباطِ پیام میانِ انسان و ماشین‌ها، ماشین‌ها و انسان، و ماشین‌ و ماشین‌) نقشی بی‌اندازه‌ را [در جامعه] بازی کند»(Wiener, 1988: 16). پر واضح است که آن متافیزیکی که وینر ایده‌های خودش را بر بسترِ او پرورش می‌دهد، عضوی از متافیزیک‌های دوره‌ی دومِ تکنولوژی از نگاهِ مامفورد قلمداد خواهد شد؛

علمِ سایبرنتیک در پیِ آن است که هم در سطحِ ماشین‌ها و هم در سطحِ جامعه یک ماشینِ خود تنظیم‌کننده‌ی عقلانی را به وجود بیاورد: یک ساعتِ دقیقِ محاسبه‌گر.

پس از وینر و در نسبت با جایگاهِ تکنولوژی‌های سایبرنتیکی دو دیدگاه‌ و دو جریانِ متمایز شکل می‌گیرد. جریان اول به سرکردگیِ آلیس مرلی هیلتون که خود را شاگردِ وینر می‌دانست و به ریاضیاتِ راسلی متعهد بود، با شکستنِ واژه‌ی سایبرنتیک و تلفیقِ آن با واژه‌ی «فرهنگ» عبارت «فرهنگِ سایبری»[۸] را اختراع کرد. هیلتون ابتدا تصورِ ساده و ژورنالیستی‌ای از فرهنگِ سایبری ارائه می‌دهد: «در عصرِ فرهنگِ سایبری، همه‌ی خیش‌ها خودشان [بر روی زمین] کشیده می‌شوند و مرغِ سرخ‌کرده خودش به بشقاب‌های ما پرواز می‌کند»(Hilton, 1963: 16) اما پس از آن دلالت‌های سیستماتیکِ سایبرنتیکیِ عصرِ جدید را درمی‌یابد: «فرهنگِ‌سایبری طریقه‌ای از زندگی است و زمانی این طریقه ممکن می‌شود که کلِ فرآیندِ تولید توسطِ سیستم‌هایی از ماشین‌ها انجام شوند و این سیستم‌ها خودشان توسطِ یک کامپیوتر مونیتور و کنترل شوند»(Hilton, 1964a: 217). مرادِ هیلتون از فرهنگِ سایبری عصری است که سایبرنتیک (با تمامِ‌دلالت‌های وینری‌اش) در فضایِ متافیزیکِ ساعت حاکم شود: «فرهنگِ سایبری از دو واژه‌ی سایبرنتیک (علمِ کنترل) و فرهنگ (روشِ زندگیِ یک جامعه) ‌ترکیب شده است»(Hilton, 1964b: 139).

جریانِ دوم که هر چند غیرِ آکادمیک و ادبی است؛ اما با فرزانگیِ بیش‌تر به مسئله‌ی سایبر می‌نگرد، جریانِ سایبرپانک‌هاست[۹]. اولین بار ویلیام‌ گیبسون[۱۰] است که در رمانِ نورومنسر[۱۱] (چاپ اول: ۱۹۸۴) از واژه‌ی «فضای سایبری[۱۲]» بهره می‌جوید. فضای سایبریِ «نورومنسر» یک اتوماسیونِ خود‌انگیختار، خود‌کنترل‌گر و حتی عقلانی است که هر چند آرمانِ وینر را متحقّق می‌کند؛ اما در همان حال، روایت‌گرِ سرشتِ انسان و متافیزیک در عصرِ سومِ تکنولوژیکی‌ای است که مامفورد از آن سخن می‌گوید: «فضای سایبری؛ یک وهمِ مرضی‌الطرفینی است که روزانه توسطِ میلیارد‌ها اوپراتورِ مشروع، در هر ملتی و توسطِ کودکانی که به آن‌ها مفاهیمِ ریاضیاتی آموخته می‌شود، تجربه می‌شود. … بازنمایی‌ای گرافیکی از دیتاهایی که از بانک‌های [اطلاعاتی] هر کامپیوتر در هر سیستمِ انسانی جمع‌آوری شده‌اند. پیچیدگی‌ای غیرِ قابلِ تصور»(Gibson, 2000: 51). روایتِ گیبسون و دیگر سایبرپانک‌ها روایتی از قطعه‌قطعه‌گیِ آینه‌گونِ انسان‌ها در دوره‌ی سومِ عصرِ تکنولوژی است و فضای سایبری، حداقل از دیدگاهِ سایبرپانک‌ها، تکنولوژی‌ای ویران‌کننده است؛ بروس استلرینگ در مانیفستِ سایبرپانک این‌گونه به مسئله‌ اشاره می‌کند: «برخی مضامینِ مرکزی به طورِ مکرر در سایبرپانک دوباره ظاهر می­شوند. [به طورِ مثال] مضمونِ تعرض به بدن: اندام­های مصنوعی [پروتزی]، مدارهایی که درونِ بدن کار گذاشته می­شوند، جراحی­های زیبایی و دگرش­های ژنتیک. مضمونی که حتی از این یکی قوی­تر است به تعرض بر ذهن مربوط می­شود: رابطِ کاربریِ مغز-کامپیوتر، هوشِ مصنوعی و شیمیِ نورونی»(Sterling, 1986: 32).

در موردِ معنای دوگانه‌ی واژه‌ی Ratio (عقلانیت و محاسبه‌کردن) می‌توان به دو اثرِ فلسفیِ در طلوع و گرگ و میشِ مدرنیته مراجعه کرد: «لویاتان» (نوشته‌ی تامس هابز) و «اصلِ بنیاد» (نوشته‌ی مارتین هایدگر). هابز در  فقره‌‌ای (۱:۴:۱۶:۱۴) مشخصا نسبتِ ratio و rationality را یگانه می‌داند و بیان می‌دارد که عقلانیت در واقع همان «محاسبه‌کردنِ کلمات» است(هابز, ۱۳۹۶، ص ۹۴; Hobbes, 1996: 24). یگانه دانستن محاسبه کردن با عقلانیت (به خصوص در نسبت با ریشه‌ی آن‌ها) چیزی است که هایدگر آن را یکی از ظهوراتِ «اصلِ جهت» (Principle of Reason) در دوره‌ی مدرن می‌خواند؛ یعنی زمانی که معنای «حساب‌باز‌کردن بر روی هستی»‌ با معنای «محاسبه‌کردنِ هستی» جابه‌جا شد(هایدگر, ۱۳۹۷ ، صص ۱۵۵-۱۵۸; Heidegger, 1996: 97-101). هایدگر ظهورِ چنین سیستم‌های عقلانی-محاسبه‌گری را نوعی Deus ex machina می‌داند و «ماشینِ متفکر» (Thinking Machine) را به گفتارِ مشهورِ لایب‌نیتس باز می‌گرداند: «هنگامی که خدا محاسبه می‌کند، جهان پدید می‌آید»(هایدگر, ۱۳۹۷، ص ۱۵۸; Heidegger, 1996: 101). اشاره‌ی هایدگر به جهانی سیستماتیک است که در آن ماشینِ محاسبه‌گر بتواند نقشِ خدا را بازی کند؛ زیرا «کامل‌ترین محاسبه‌گر» قاعدتا خدای چنین جهانی خواهد بود. طرفه آن که وینر نیز ریشه‌ی مسئله‌ی ماشینِ متفکر و سیستم‌های سایبرنتیک را به لایب‌نیتس باز می‌گرداند (Wiener, 1965: 12). بدین ترتیب پس از انسانِ محاسبه‌گرِ هابزی و لویاتانی که بنای اصلیِ آن «محاسباتی» است این امکان برای وینر فراهم می‌شود که با تکیه بر سنتِ پاسکال و لایب‌نیتس از machina ratiocinatrix یا «ماشینِ عقلانی» سخن بگوید(Wiener, 1965: 12).

 

[۱] Norbert Wiener

[۲] Cybernetics: or the control and communication in the animal and the machine

[۳] Steersman

[۴] Governor

[۵] Self-regulating Systems

[۶] Rational Machine

[۸] Cyber Culture

[۹] Cyberpunk

[۱۰] William Gibson

[۱۱] Neuromancer

[۱۲] Cyberspace

 

*دانش آموخته دکترای فلسفۀ علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.