نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

حذف حیطه فلسفه پزشکی از المپیاد حاصل نگاه سطحی و کوته بینانه

حمیدرضا نمازی

0

المپیاد فلسفه پزشکی و بعد با اسم جدیدترش «مطالعات میان­رشته­­ای علوم‌انسانی سلامت» را طراحی و اجرا کردیم و این نزدیک به یک دهه اتفاق افتاد که متولی­اش وزارت بهداشت بود. المپیادی بود که دانشجویان می‌آمدند و کسانی که مدال می‌گرفتند می­توانستند مستقیم به ادامه تحصیل در رشته‌های رزیدنتی یا رشته­های پی اچ دی بپردازند. رقابت پرشوری بود. به گمانم اگر آدمهای تکراری را حذف بکنیم که ممکن بود در سال­های متوالی شرکت کنند، بالای دو سه هزار نفر و بیشتر از دانشجویان پزشکی می­آمدند و در این برنامه علمی که چندین ماه هم به طول می­انجامید و صرفاً یک رقابت نبود بلکه بخش آموزشی آن چند ماه طول می‌کشید. حدود هشت نه ماه یا نزدیک یک سال طول می­کشید. آن‌ها که از سال­های قبل بودند باز می­خواندند. رفرنس­ها به­ روز دنیا تدریس می‌شد و تلاش شد مسائل بومی حوزۀ سلامت کشور به محل تأملات فلسفی بدل شود.

مقاله ­نویسی فلسفی یکی از موضوعاتی بود که در فرآیند المپیاد به دانشجویان آموزش می‌دادیم. این خیلی مهم است. ببینید دوره­های مکرری گذاشته شد و همکاری­های زیادی شد که دانشجویان یاد بگیرند چگونه می‌شود یک مقاله فلسفی نوشت. یک دانشجوی پزشکی که با رتبه بیست وارد دانشکده شده بود. آنها معمولاً علائق ادبیاتی هنری و… دارند که پشت در می­گذارند. این فعالیت­ها منجر شد که آن علاقه بالا بیاید. ما افراد زیادی داشتیم. مثلاً در تاریخ پزشکی خودمان فردی داریم که متخصص زنان است که زبان فرانسه نیز یاد گرفته است یا خانم دندانپزشکی داریم که دکترای زبان گرفته  است. یعنی به علائق دیگر هم بپردازیم. داروساز داریم که انیمیشن می­سازد، داروسازی که استاد فلسفه علم است و دندان‌پزشک داریم که کارخانه مواد غذایی مثلاً تأسیس کرده است. هر کس هر علاقه­ای داشته رفته و آن را پیگیری کرده است،  ولی کم هستند کسانی که این علایق را بیاورند و  با حوزه پزشکی آمیخته کنند. یعنی شما اگر از ادبیات فارسی حرف می­زنید و علاقه به ادبیات فارسی دارید، یعنی آن ادبیات فارسی که به کار بیمار می‌آید و به کار تقویت عمومی­سازی پزشکی در حوزه عمومی می‌آید. یک استاد ادبیات به نام آقای دکتر کاظمی داشتیم که خیلی برایم جالب بود. آقای دکتر کاظمی هزار و سیصد و چهارده یا پانزده علاقه‌مند به ادبیات بود و کتاب می­­نوشت و در مطبوعات قلم می­زد، مثل «آنچه یک جوان باید بداند» یا کتاب­هایی مثل «فردوسی پس از چند صد سال» که کارهای جالبی هستند. خوب اینها کارهای جانبی است. وقتی مثلاً به ادبیات می‌پردازید،  پزشکی نمی­کنید و وقتی پزشکی می­کنید آن کارها را نمی­کنید. دو حوزه مختلف هستند. از جایی به بعد به ایشان می‌گویند آقای دکتر شما که آن‌قدر مطبوعاتی و نویسنده خیلی خوبی هستید چرا مجله­ای در حوزه پزشکی نمی‌زنید؟ مجله­ای به اسم «درمان» زد و از اساتید خواست برای آن مقاله بدهند و در آن مقالات مختلف آورد. بعد از مدتی به او می‌گویند خب حالا این مجله درمان را بیاور و ارگان دانشکده دانشگاه تهران کن و مجله را «نامه پزشکی ایران» کرد. چند شماره از نامه پزشکی ایران درآورد و بعد آن را به «مجله دانشکده پزشکی» تبدیل کرد که اولین نشریه علمی آکادمیک دانشگاهی ایران است. یعنی آن ادبیات با آن چهره روزنامه­نگاری که از قبل در روزنامه می­نوشت آمیخته شد.

ما قبلاً کانون­های ادبی هنری زیاد در دانشگاه­ها داشتیم که آن‌ها هم نگاه فوق‌برنامه‌ای داشتند و می­خواستند این بچه‌ها این جنبه­هایشان هم پرورش پیدا کند. این کار را المپیاد و پروژه فلسفه پزشکی در ایران انجام داد. ولی کاری که فلسفه پزشکی این کشور انجام داد این بود که این‌ها را با هم آمیخته کرد. دغدغه دانشجوی پزشکی ما مسئله درمان بود، مسئله بیماری بود، مسئله سلامت و مسئله گسترش پزشکی بود.

من  فکر می­کنم که مدام خودمان را باید نقد کنیم و مسیرمان را ببینیم. بالاخره انسان یک نگاه تاریخی هم دارد. من فکر نمی­کنم هیچ جنبش علوم‌انسانی در این کشور در سطح دانشجویی اتفاق افتاده باشد که گستره­اش به‌اندازه المپیاد فلسفه پزشکی باشد و این‌قدر تأثیرگذار باشد.

 

یک مانع خیلی بزرگ دیگر شکل گیری مباحث علوم انسانی سلامت که در حوزه سلامتمان، پزشکان بالینی ما،یعنی تخصص­های بالینی دست بالا را دارند، همیشه داشته ­اند و هنوز هم دارند و برخی از آنها همه‌چیزدانی غریبی دارند، در همه‌چیز نظر می­دهند، همه‌جا دخالت می­کنند و خیلی از آسیب­هایی که در حوزه علوم‌انسانی سلامت می­بینید حاصل این عارضه است.

 

متأسفانه المپیاد فلسفه پزشکی در دولت قبلی با همین نگاه‌های سطحی و کوته‌بینانه حذف شد. داستان این بود که برخی پزشکان بالینی ذوق‌ورز که تصوری نادرست از علوم‌انسانی داشتند حیطۀ فلسفۀ در وزارت بهداشت حذف کردند. البته نباید از بوروکراسی وزارت بهداشت هم غافل شد که از فرآیندهایی که در داخلش اتفاق می‌افتد بی‌اطلاع است و حرکت عظیمی که با حمایت وزارت بهداشت شکل‌گرفته بود و به بلوغ و پختگی رسیده بود را حذف می‌کند. بی‌تردید اگر از مدیران در معاونت آموزشی وزارت بهداشت در مورد حذف حیطۀ المپیاد فلسفۀ پزشکی بپرسید بعید است از آن مطلع باشند!

ولی  از منظر دیگر، اتفاق خوبی به نظرم افتاد و آن جریانی بود که حول‌وحوش المپیاد شکل‌گرفته بود در نهادهای مختلف علمی که به آن اشاره شد دنبال شده بود و به قول فرنگی­ها Community که شکل‌گرفته بود که واقعی است. می­دانید بسیار از دانشجویان المپیاد واقعاً صرفاً دنبال مدال طلای المپیاد نبودند. این را ازاینجا می­شود فهمید که خیلی از دانشجویان سال با این­که مدال گرفته بود دوباره شرکت می­کردند؛ گویی علاقه‌مند به این حوزه شده بودند. من فکر می­کنم بالغ بر چند هزار نفر بودند و خیلی از آنها هنوز با ما در ارتباط هستند و ما احساس کردیم که از اینجا به بعد باید یک تدبیر دیگری کنیم. چون در یک نهاد دولتی به دلایل مختلف مثل تغییر مدیریت، تغییر ذائقه مدیران و آسیب­های دیگر که کارهای بوروکراتیک دارد نمی‌توان یک جنبش علمی را تداوم داد.

 

منبع: مصاحبه با فرهیختگان

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.