نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

تکنولوژی و بحران پزشکی مدرن

سعیده بابایی*

0

تکنولوژی امروزه در عرصه‌های مختلف زندگی، بشر را در چاره‌جویی برای مشکلات خود یاری کرده است. پزشکی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و به طرق گوناگون، در تشخیص[۱] و درمان[۲] بیماری‌ها از تکنولوژی بهره برده است و یکی از ویژگی­های ممیزه طب غربی مدرن، نقش بسیار مهم تکنولوژی در تشخیص و درمان بیماری­هاست. در ادبیات فلسفه پزشکی دو بحران عمده برای پزشکی مدرن ذکر شده است: بحران حرفه­‌مندی[۳] و بحران مراقبت. (Marcum, 2012) در این پژوهش ما با تمرکز بر بحران مراقبت، به بررسی نقش تکنولوژی در ایجاد و کاهش این بحران می­پردازیم. استفاده از تکنولوژی در پزشکی اگرچه راهگشا بوده و منجر به بهبود وضعیت تشخیص و درمان در مورد بیماری­های متعددی شده است، اما منتقدان بسیاری نیز هستند که معتقدند تکنولوژی، خود به ایجاد بحران در پزشکی متهم است و یکی از عواملی است که موجب شده پزشکی در موارد متعددی، در رسیدن به غایت اصلی خود، یعنی مراقبت[۴] از بیمار و کاهش رنج او ناکام بماند و با بحرانی به نام «بحران کیفیت مراقبت[۵] یا بحران مراقبت[۶]» مواجه شود.

بحران مراقبت در پزشکی به این دلیل رخ می­دهد که نیازهای روانشناختی و وجودی بیمار نادیده گرفته می­شود. بیمار صرفاً نمی‌خواهد زنده بماند، بلکه می‌خواهد با حفظ هویت و ارزش‌هایش زندگی کند. بنابراین، توجه به نیازهای وجودی او از جانب مراقبت‌گر (پزشک، پرستار و …) ضروری است. بیمار می‌خواهد که مراقبت‌گر حرفه‌ای و باکفایت از او به مثابه یک فرد یکتا مراقبت کند و تحت مراقبتی کل‌گرایانه، که مستلزم توجه به اهداف وجودی و نیازهای روانشناختی بیمار نیز هست، قرار بگیرد. امّا تکنولوژی با ایجاد فاصله میان مراقبت­گر و بیمار و تضعیف تعامل میان آنها موجب بیگانگی آنها از یکدیگر شده است و برای مثال، پزشک بیش از آنکه به گفته­های بیمار توجه کند، به تکنولوژی و خروجی­های آن (آزمایش و عکس و …) توجه می­کند. (Helman, 2007, pp. 100-4)

کاربرد تکنولوژی در پزشکی موجب شده ارتباط یا تعامل انسانی در سه سطح کاهش یابد: ارتباط پزشک-بیمار، ارتباط بیمار-خانواده، ارتباط پزشک-خانواده. در نتیجه، پرکتیس کانونی[۷] مراقبت که اساس آن بر ارتباط مراقبتی در این سه سطح بنا شده، مضمحل شده است. تکنولوژی همچنین یکی از عواملی است که موجب اضمحلال بیماری به مثابه شیء کانونی[۸] شده است. در گذشته بیماری به مثابه شیئی کانونی عمل می‌کرد و مجموعه­ای از روابط و پرکتیس­های کانونی (رابطه بیمار با بیماری، با خودش، با دیگران و همچنین، با امر الهی) حول محوریت بیماری شکل می‌گرفت. این پرکتیس­های کانونی شامل عیادت از بیمار، گرد هم آمدن خانواده، تجدید دیدار، تقویت روابط افراد و رشد فضیلت‌های شخصی آنها در حین مراقبت از بیمار می‌شد. بیماری یا مراقبت از فردِ نیازمند (مانند فرد سالمند، معلول، باردار و …) خانواده را دور هم جمع می‌کرد و هر کدام از اعضا بخشی از پرکتیس مراقبت و تسکین رنج را بر عهده داشتند.

امروزه شاهدیم که بیماری دیگر به مثابه شیئی کانونی عمل نمی‌کند. از یک سو، با گسترش بیمارستانی شدن (بیمارستان به مثابه یک تکنولوژی) و جدا شدن بیمار از زیست­جهان خویش، پرکتیس مراقبتی که توسط خانواده و دوستان محقق می­شد، مضمحل شده است. در حالی که در مورد برخی از بیماری‌ها مانند بیماری‌های مزمن -که مستلزم مراقبت بلندمدت از بیمار هستند و بهتر است از بیمار در زیست­جهان خودش مراقبت شود- نقش مراقبت همراهان بسیار حیاتی است.

از سوی دیگر، پرکتیس مراقبت بالینی نیز توسط نهاد پزشکی به خوبی صورت نمی­گیرد. زیرا در این نهاد از بیمار فردزدایی می­شود. به این معنا که روایت و تجربه او بی­اهمیت شمرده می­شود و مراقبت­گر ضرورتی به دریافتن معنای بیماری نزد بیمار نمی­کند. در حالی که در یک مراقبت خوب، مراقبت‌گر باید از ارزش‌ها و باورهای بیمار تا حدی مطلع باشد، به فرهنگ او احترام بگذارد و مراقبتی متناسب با این عوامل را ارائه دهد. برای درمان روح بیمار، مراقبت‌گر باید با او ارتباط نزدیک برقرار کند و با فهم معنای بیماری نزد او، متناسب با بیمار و نه بیماری، با وی رفتار کند. اینگونه است که مراقبت فردی می‌شود و توجه به نیازهای بیمار در اولویت قرار می‌گیرد.

همچنین، طب مدرن در برخی از موارد، مثلاً در مواجهه با بیماری‌های مزمن، عملکرد قابل قبولی نداشته و نتوانسته به نحو مطلوبی به کاهش رنج این بیماران کمک کند. راهکار طب مدرن بیمارستان‌محور برای این بیماران، یا جدایی آنها از زیست­جهانشان است یا ماندن در خانه به قیمت تحمل رنج بیشتر و ایجاد مشقت برای اعضای دیگر خانواده. بنابراین، این گروه از بیماران به دلیل نیاز دائمی به مراقبت، عمدتاً از مراقبت مطلوبی بهره نمی‌برند و علاوه بر مشکلات جسمی، دچار آسیب‌های روحی مانند حس سربار بودن، وابسته بودن، عدم توانایی لازم برای انجام کارها و … هستند و هویت، شخصیت و کرامت انسانی آنها آسیب می­بیند و عموماً روایت تلخی از زندگی خود دارند. بیمارستانی شدن، موجب می­شود ارتباط همراهان با بیمار به قوانین بیمارستان محدود شده و بیمار با جدا شدن از زیست­جهان خویش، از بسیاری از تجربه‌های روزمره محروم شود و حمایت‌های عاطفی خود را تا حد زیادی از دست بدهد. بنابراین، بحران مراقبت در پزشکی مدرن به مسئله­ای جدی تبدیل شده و پزشکی را از غایت اصلی خود، یعنی مراقبت و کاهش رنج بیمار تا حدی دور کرده است.

[۱] diagnosis

[۲] treatment

[۳] professionalism

[۴] care

[۵] The Quality of Care Crisis

[۶] Care crisis

[۷] Focal practice

[۸] Focal thing

 

دکترای فلسفه علم و تکنولوژی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و پژوهشگر پسادکترای مرکز تحقیقات اخلاق علم و علوم انسانی، دانشگاه توبینگن

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.