نگاهی تازه به فلسفه پزشکی بیندازید.

تناقض درونی علم تشریح طب اخلاطی

رضا غلامی

0

 

حکیم عمادالدین محمود شیرازی (سده‌ی دهم هجری)، در شمار طبیبانی است که در حوزه‌ی علم التشریح، معتقد به نقد مسیر پیشین بوده است. او به این مساله پی برده بود که میراث علمی تشریح، بعنوان علمی ضروری و یک پیش‌نیاز برای متعلّمین طب، از نارسایی‌هایی رنج می‌برد. برهمین پایه نیز، التشریح را تالیف کرد. اهمّیت تشریح برای نوآموزان طب، از زمان جالینوس (۱۲۹-۲۰۰م.) مطرح بوده ست. حُنین بن‌اسحاق (۱۹۴-۲۶۰ق.)، حدود ۱۳۰ اثر از جالینوس را نام می‌برد که از این تعداد، ۱۸ اثر در موضوع تشریح هستند. او در معرفی یکی از آثار جالینوس در حوزه‌ی تشریح یعنی فی العظام، اهمّیت این مبحث از دیدگاه جالینوس را اینگونه بیان کرده که «جالینوس یرید أن یقدّم المتعلّم للطّبّ تعلّم علم التّشریح علی جمیع فنون الطّبّ، لأنّه لا یمکن عنده دون معرفه التّشریح أن یتعلّم شیئا من الطّبّ القیاسیّ» (حنین بن اسحاق، تصحیح. ۱۳۸۴، ص ۸ و ۲۵-۲۳). بر پایه‌ی این دیدگاه، علم تشریح بر دیگر جنبه‌های طب مقدّم بوده است؛ البته، همانگونه که در این داده آمده، علم تشریح و نه عمل تشریح. با این حال، در فاصله‌ی به تقریب، ۱۳۰۰ ساله‌ی میان جالینوس تا عمادالدین محمود شیرازی، جنبه‌ی علمی تشریح نیز آنگونه توسعه نیافت که رضایت امثال او را فراهم کند. بنظر می‌رسد که او التشریح که را در پاسخ به این نیاز طبیبان زمان خود تالیف کرده است. یک متن فارسی در علم التشریح طب اخلاطی که بنظر، حجیم‌ترین متن تشریح طب اخلاطی تا برآمدن آناتومی مدرن هم باشد. متنی که تا به امروز، آنگونه که شایستگی آن را داشت، شناخته نشد.

او علت نخست تالیف این کتاب را اینگونه بیان می‌کند که «فن تشریح با وجود کثرت تصانیف و وفور تآلیف در او، چنان نیست که حقایق او معلوم و دقایق او مفهوم باشد، خاصه مبتدیان را که قوت اطلاع بر فحاوی مرکبات و قدرت استطلاع در مطاوی هر باب ندارند»؛ علت دوم، به دیدگاه او این است که «در این فن تا غایت چنان تصنیفی به نظر نیامده و نرسیده که اجزاء بدن را شرح کرده باشند» و به این نکته‌ی درخور توجه که در متون تشریح طب اخلاطی نیز به چشم می‌آیند، اشاره می‌کند که این متون، «بسیاری [از اعضای بدن] را نشمرده‌اند» و «مذکور نساخته‌اند» و این، از نگاه نکته‌بین او دور نمانده است (شیرازی، تصحیح. ۱۳۹۹، ص۴-۳).

اما او نیز از انجام تشریح تازه سخن نمی‌گوید. بنظر، او نیز فهم مکتوبات باقی‌مانده در این حوزه را برای متعلّمین طب کافی می‌دانسته و انجام عمل تشریح تازه و مشاهدات حاصل از آن را ضروری نمی‌دانسته است. گویا طب اخلاطی، در حوزه‌ی تشریح و از منظر انجام عملی آن، خودبسنده و ایستا بوده است. بنظر، نبود انجام تشریح تازه، رنجش خاصی ایجاد نمی‌کرد. با این رویکرد، علم تشریح در طب اخلاطی به دو بخش نظری و عملی تقسیم‌پذیر است؛ در عمل، ایستا و در رویکرد نظری خود، پویا و روی به تکامل داشته است. تالیف التشریح او، یکی از گواهان این مسیر تکاملی تا زمان اوست. تکاملی که البته با شتاب آناتومی در پزشکی مدرن برای تکامل مباحث نظری خود، برابری نمی‌کند.

از این منظر، مبحث تشریح طب اخلاطی تا زمان عمادالدین محمود شیرازی، از تناقضی درونی رنج می‌برد. از یک سوی، متون پیشین را کافی نمی‌دانسته و به تکامل نظری علم تشریح نظر داشته است. از دیگر سوی، مشاهدات تشریحی امثال جالینوس را کافی می‌دانسته و تالیف متون را بر پایه‌ی مشاهدات تشریحی ایشان سامان می‌داده است. تناقضی که به چشم هم می‌آید.

 

منابع:

 

حُنین بن‌اسحق. رساله حُنین بن‌اسحق الی علیّ بن‌یحیی فی ذکر ما ترجم من کتب جالینوس. تصحیح و ترجمه‌ی مهدی محقق. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۴.

شیرازی، عمادالدین محمود. التشریح، ج. ۱. مقدمه، تحقیق و تصحیح محمدابراهیم ذاکر. تهران: مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۹۹.

 

 

رضا غلامی، دانش‌آموخته تاریخ علم، پژوهشگاه علوم انسانی

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.