بازتاب همه گیری طاعون در اوایل دوره اسلامی تا پایان امویان در تاریخ نگاری مسلمانان
احمد فضلی نژاد
طاعون شیرویه نخستین طاعون بزرگ در زمان ظهور اسلام در ایران، عراق، فلسطین و مناطق پیرامون آن به شمار میآید. مورخان مسلمان به طاعون شیرویه اشاره داشته و چنان که اشاره شد مرگ پادشاه ایران را در اثر آن دانسته اند (طبری، ۱۳۸۷ق: ج۲/۲۲۹؛ بیرونی، ۱۳۸۶: ۱۶۵؛ ثعالبی، ۱۳۸۴: ۳۵۲). البته مایکل دالس (Michael W. Dols) در مقاله ارزشمند خود درباره شیوع طاعون در اوایل دوره اسلامی ضمن اشاره به سوره «فیل» در قرآن کریم و مرگ سپاهیان ابرهه و اینکه لشکریان ابرهه از اتیوپی (حبشه) بودند، این پرسش را مطرح میکند که با توجه به سال وقوع این رویداد یعنی ۵۷۰م که همزمان با سال تولد پیامبر اسلام (ص) شناخته شده و نزدیکی آن با شیوع طاعونهای پس از طاعون ژوستینین، آیا ممکن است طاعون توسط سپاهیان ابرهه وارد شبه جزیره عربستان شده باشد؟ بنابراین اگر چنین است، سالها قبل از ظهور اسلام سرزمین حجاز نیز دستخوش طاعون شده بود .(Dols, 1974: 375)
مورخان مسلمان مهمترین طاعون دوره اسلامی در قلمرو مسلمانان را طاعون موسوم به عَمواس میدانند. عمواس یا Emmaus باستانی روستایی در نزدیکی بیتالمقدس بود که در هنگام لشکرکشی مسلمانان در دوره خلیفه دوم عمربن الخطاب (۱۳-۲۳ق) در سال ۱۸ق/ ۶۳۹م طاعون شیوع یافت و بسیاری از لشکریان و سرداران مسلمان در اثر آن از بین رفتند. در تاریخنگاری اسلامی همواره از طاعون عمواس به عنوان یکی از بزرگترین طاعونهای تاریخ مسلمانان یاد شده است. طاعون عمواس یک سده بعد از طاعون ژوستینین بود، اما چنان که گفته شد مورخان این طاعون را در ادامه طاعون ژوستینین میدانند که برای دهههای متمادی در پیرامون مدیترانه باقی مانده بود و تقریباً هر دهه یکبار در منطقهایبروز و شیوع مییافت. بنابراین طاعون عمواس نیز یکی از این اپیدمیهای دورههای بازگشت طاعون ژوستینین بود.
طاعون عمواس در پی فتوحات مسلمانان در شام و فلسطین رخ داد. مسلمانان در سال ۱۴ق/۶۳۵م دمشق را تصرف کردند. در این زمان هراکلیوس (Heraclius)امپراتور بیزانس (روم شرقی) بود. او که در پی نا آرامیهای داخلی در بیزانس و متعاقب آن جنگهای ایرانیان در زمان خسرو پرویز (۵۹۰-۶۲۸م) با بیزانسیها برای دفاع از قسطنطنیه و دفع تهاجمات ایران به سلطنت رسیده بود، در تمام سالهای ظهور اسلام تا فتوحات مسلمانان در قلمروهای تحت سلطه بیزانس در شام و فلسطین، امپراتور بود. رومیان در نبرد یرموک (۱۵ق/ ۶۳۶م) از مسلمانان شکست خوردند و ابوعبیده فرمانده مسلمانان عازم فتح دمشق شد. پس از تصرف دمشق، پیشروی مسلمانان به سمت بیتالمقدس به بروز جنگ شدیدی بین آنها و رومیان انجامید که در نهایت با پیروزی مسلمانان در سال ۱۷ق/ ۶۳۸م، محاصره بیتالمقدس آغاز شد و در همان سال این شهر نیز با صلح به تصرف مسلمانان در آمد.
نبرد یرموک و فتح بیتالمقدس ضربه شدیدی بر امپراتوری بیزانس وارد کرد و از آن پس نفوذ این امپراتوری بر ممالک آسیایی از بین رفت. در نبرد یرموک هراکلیوس امپراتور روم شرقی در انطاکیه مستقر بود و اداره جنگ را از دور به عهده داشت. او پس از رسیدن خبر پیروزی مسلمانان بلافاصله از انطاکیه گریخت و به قسطنطنیه رفت. بعضی از منابع نقل کردهاند که هنگام عقب نشینی با حسرت گفته بود: بدرود ای سرزمین سوریه، چه سرزمین زیبایی نصیب دشمنان شد (Gil, 1997:47-48). البته مسلمانان نیز در این نبرد تلفات زیادی دادند که بعضی از فرماندهان نامدار نیز در میان آنان بودند (ابن عساکر، ۱۴۱۵: ج۲/۱۴۳).
فتح ناحیه عمواس بعد از این نبرد به یکی از مشهورترین رویدادها در تاریخ اسلام تبدیل شد. اهمیت استراتژیک عمواس به گونهایبود که در دوره رومیان به ویژه در سده اول میلادی در زمان وسپاسین (Vespasian) امپراتور روم غربی به پایگاه آنان تبدیل شد (Sourdel –Thomine, 1991: Vol 1/460).شهرت این ناحیه به واسطه شیوع طاعون در هنگام فتح مسلمانان و پیامدهای آن هم بر روند فتوحات و هم بر تفسیر و تعبیرهای مسلمانان از اپیدمیها و گسترش آن در میان دینداران بود. در مورد سال دقیق شیوع این طاعون اختلاف روایات وجود دارد. طبری به نقل از ابن اسحاق سال وقوع طاعون را سال ۱۸ هجری میداند که پس از فتوحات در شام رخ داد و به روایتی دیگر آن را در سال ۱۷ هجری نقل میکند (طبری، ۱۳۸۷ق: ج۴/۶۰-۶۲). به روایت ابن اسحاق سرداران مسلمان یعنی ابوعبیده جراح، معاذ بن جبل، یزید بن ابی سفیان، حارث بن هشام، سهیل بن عمرو و عتبه بن سهیل و عدهایدیگر از بزرگان در اثر این بیماری در گذشتند (همان: ج۴/۶۰). به روایت طبری خلیفه عمر پس از شنیدن خبر شیوع طاعون در عمواس طی نامهایاز ابوعبیده فرمانده مسلمانان خواست که برای امر مهمی شام را ترک کرده و به نزد او برود. اما ابوعبیده که دریافته بود خلیفه میخواهد او را از خطر طاعون دور نگه دارد، در پاسخ وی نامهاینوشت و اجازه خواست تا در کنار سپاهیان مسلمان باقی بماند. عمر نیز از او خواست که مسلمانان را به سرزمین مرتفع انتقال دهد تا از بیماری در امان بمانند (همان: ج۴/۶۱).
بهرحال سرداران مسلمان یکی پس از دیگری در اثر طاعون در گذشتند، چنان که پس از درگذشت یزیدبن ابی سفیان، برادر وی معاویه از طرف عمر مأمور خراج شام و اداره آن شد و همین انتصاب زمینه قدرت یابی او را در شام فراهم ساخت. ضمن این که در نهایت عمرو بن عاص سپاهیان مسلمان را به کوهستانها پناه داد تا از انتشار گستردهتر آن جلوگیری نماید. گفته شده که طاعون عمواس ۲۵ هزار نفر از سربازان مسلمان را از بین برد (ابن اثیر، ۱۳۸۵ق: ج۲/۵۶۰؛ خواندمیر، ۱۳۸۰: ج۱/۴۷۱) و پس از آن به سراسر سوریه و عراق و مصر گسترش یافت.
یکی از پیامدهای طاعون عمواس تأثیر آن بر سیاست نظامی مسلمانان و اختلاف نظر درباره استقرار در سرزمینهای مفتوحه بود. ظاهراً خلیفه دوم بیش از سردارانش نسبت به اسکان نیروهای مسلمان در مناطق جدید تردید داشت و همواره سعی میکرد سپاهیان را از استقرار در مناطق طاعون زده دور نگه دارد (Bennison, 2009: 61). اما سرداران مسلمان که در میدان جنگ و در متن رویدادها بودند، به هر دلیلی خواه افتخار از فتح و ظفر و خواه شوق رسیدن به سرزمینهای تازه و غنائم جنگی تمایلی به بازگشت و رها کردن مناطق مفتوحه نداشتند. نگرانی خلیفه دوم البته بی جهت نبود. طاعون نه تنها در فلسطین بلکه در مناطق وسیعتری از مصر تا بینالنهرینگسترش یافت. در بصره جان بسیاری را گرفت و موجب وحشت ساکنان آن شد. میزان تلفات سپاهیان مسلمان در این مناطق به حدی بود که نزدیک بود متصرفات خود را از دست بدهند. به ویژه آن که شیوع طاعون چندین ماه طول کشید (طبری، ۱۳۸۷ق: ج۴/۶۰-۶۲).
دالس ضمن بررسی طاعون شیرویه و امتداد آن تا اواخر ساسانی و اوایل دوره اسلامی، به نقل از ابن عساکر که از طاعون یزدگرد سوم (۶۳۴-۶۴۲م) نام برده، احتمال میدهد که این طاعون نام دیگر طاعون عمواس باشد که به دلیل گستردگی جغرافیایی تا ایران کشیده شد. به ویژه آنکه وی به منابع چینی در ارتباط با شیوع طاعون در این دوره در ایران اشاره کرده است (Dols, 1974: 376).
در سال ۴۹-۵۰ هجری نیز طاعون در کوفه شیوع یافت که در اثر آن مغیره بن شعبه در اثر آن درگذشت (ابن اثیر،۱۳۸۵ق: ج۳/۴۶۱؛ طبری، ۱۳۸۷ق: ج۵/ ۲۳۲). همچنین در سال ۵۳ هجری بار دیگر طاعون در کوفه شیوع یافت. دالس به نقل از رویدادنگار بیزانسی به نام تئوفانس (Theophanes درگذشته حدود ۸۱۷م) مینویسد که سه سال بعد قحطی و بیماری در سوریه رواج یافت. روایتی که در منابع اسلامی ذکر نشده است (Dols,1974: 378-379).
بندر مهم بصره یکی از شهرهایی بود که بارها مورد هجوم اپیدمی طاعون قرار گرفت. بین سالهای ۶۴ تا ۶۹ق/ ۶۸۴ تا ۶۸۸م طاعونهای پی در پی در این شهر رخ داد. ابن اثیر در مورد طاعون سال ۶۴-۶۵ق در بصره مینویسد جمع زیادی از مردم از بین رفتند و گاه کسی نبود که جنازه مردگان را حمل کند (ابن اثیر، ۱۳۸۵ق: ج۴/ ۲۱۰). سال ۶۶ق همچنین طاعون در مصر گزارش شده است (Dols,1974: 379).
در سال ۶۹ق/۶۸۸م طاعون بصره تلفات انسانی سنگینی به بار آورد. خواندمیر اغراق گونه قول مورخان پیشین را در این باره نقل میکند و مینویسد: «در سنه تسع و ستین در بصره علت وبا و طاعون شیوع یافته در مدت سه روز هر روز قریب هفتاد هزار کس قالب تهی کردند و به روایتی در آن بلیّه بیست هزار عروس از حجله ناز روی به جوار مغفرت پادشاه بی نیاز آوردند» (خواندمیر،۱۳۸۰: ج۲/۱۴۵-۱۴۶). این طاعون در تاریخنگاری مسلمانان به طاعون جارف مشهور شده است. البته ابن اثیر طاعون جارف را در حوادث سال ۶۵ق ذکر کرده و مینویسد در این سال طاعون شدید و کشندهای در بصره واقع شد و بسیاری از مردم از بین رفتند. والی بصره عبیده الله بن معمر بود و مادر وی در اثر طاعون در گذشت و کسی نبود که جنازه وی را حمل کند و ناچار تعدادی باربر اجیر کردند تا او را دفن کنند (ابن اثیر، ۱۳۸۵ق: ج۴/۲۱۰). طبری نیز سال وقوع این طاعون را ۶۵ق ذکر کرده و مینویسد آن را طاعون نابود کننده یا جارف نامیدند (طبری، ۱۳۸۷ق: ج۵/۶۱۲). ضمن اینکه در جای دیگری به نقل از واقدی مینویسد سال شیوع طاعون نابود کننده یا جارف سال ۸۰ هجری بود (همان: ج۶/ ۳۲۵).
این طاعون از آن جهت «جارف» نامیده شد که همچون سیلی بنیان کن طی چند روز بصره را فرا گرفت و عده زیادی را از بین برد. ذهبی تاریخنگار و سیره نگار مسلمان (۶۷۳- ۷۴۸ ق)به نقل از مدائنی از مرگ ۷۰ هزار نفر طی سه روز شیوع بیماری نوشته است (ذهبی، ۱۴۱۰ق: ج۵/۶۶). چنان که گفته شد در مورد تاریخ دقیق شیوع طاعون جارف اختلاف نظر دیده میشود. شاید یک دلیل آن وقوع طاعونهای پی در پی طی سالهای ۶۴ تا ۶۹ ق/۶۸۴-۶۸۸م در بصره باشد. ضمن این که در این سالها مناطق دیگری از عراق و سوریه نیز دستخوش طاعون شد. همچنین ممکن است اختلاف روایات در مورد سال طاعون جارف در معنی آن نهفته باشد. اینکه جارف نابود کننده و ویرانگر خوانده میشود، میتواند به هر طاعون بزرگ و کشندهای اطلاق شود. به همین دلیل ممکن است اساساً اختلافی در این زمینه نباشد و صرفاً تکرار عنوانی برای طاعونهای متعدد باشد. چنان که طاعونهای سالهای ۶۹، ۷۹-۸۰، ۸۷ و ۱۱۹ هجری را نوعی طاعون جارف خوانده اند (احمد العدوی، ۲۰۱۸: ۹۷).
ده سال بعد یعنی در سال ۷۹ هجری طاعون شدیدی در شام بروز کرد و تلفات زیادی به بار آورد (طبری، ۱۳۸۷ق: ج۶/۳۲۲). یک سال بعد در ۸۰ هجری طاعون سختی در بصره بروز کرد (طبری، ۱۳۸۷ق: ج۶/۳۲۵؛ ابن اثیر، ۱۳۸۵ق: ج۴/۴۵۳). همچنین در این سال مصر دستخوش طاعون شد و حاکم آن عبدالعزیز بن مروان (۸۵-۶۵ق/ ۷۰۴-۶۸۵م) ناچار شد مرکز حکومت خود، فسطاط، را برای مدتی ترک کند (Dols,1974:379). گزارش مورخان نشان میدهد طاعون این دوره (۸۰-۷۹ق) از ایران تا عراق و مصر را در بر گرفته بود، چنان که گزارشهایی از شیوع طاعون گسترده در نیشابور وجود دارد (حاجی خلیفه، ۱۳۷۶: ۴۸).
در دوره امویان طاعون مهم دیگری که مورخان از آن یاد کرده اند، طاعون سال ۸۷ق/ ۷۰۶م در بصره است که به طاعون الفتیات یا طاعون دختران معروف است. علت این نامگذاری آن بود که بیشتر تلفات ناشی از این طاعون را دختران جوان تشکیل میدادند (ابن قتیبه الدینوری، ۱۹۹۲م: ۶۰۱). ابوعبدالله خوارزمی (متوفی ۳۸۷ق) در مفاتیح العلوم طاعون فتیات را که در روزگار حکومت حجاج بن یوسف ثقفی (درگذشته ۹۵ق)بر عراق رخ داد، طاعون اشراف نیز نامیده است. او مینویسد در این طاعون جمع کثیری از دختران و همچنین اشراف و بزرگان در اثر آن مردند (خوارزمی، ۱۴۰۹ق: ۱۴۶). هرچند دالس به نقل از المعارف ابن قتیبه (۲۱۳-۲۷۶ق) طاعون اشراف را طاعون پنجم در اسلام پس از عمواس، شیرویه، جارف و الفتیات (دختران) میداند (Dols,1974: 379)، اما در کتاب المعارف طاعون اشراف نام دیگر الفتیات خوانده شده است. ابن قتیبه مینویسد طاعون الفتیات در بصره و واسط و شام و کوفه رخ داد و سپس تعدادی از بزرگان خاندان بنی امیه را نام میبرد که از این طاعون مردند و از این رو نام «طاعون الاشراف» را بر آن مینهد (ابن قتیبه الدینوری،۱۹۹۲: ۶۰۱).
همچنین ابن کثیر (متوفی ۷۷۴ق) گسترهی این طاعون را شام و بصره و واسط میداند (ابن کثیر، ۱۴۰۷ق: ج۹/۶۱). در سال ۱۰۰ ق/ ۷۱۸-۷۱۹م نیز بار دیگر طاعون در بصره شیوع یافت. این طاعون به نام طاعون عدی بن ارتات نیز خوانده شده است.
سال ۱۱۶ق/۷۳۴م نیز طاعون سختی در عراق و شام رخ داد و شدت آن در شهر واسط بود (ابن اثیر، ۱۳۸۵ق: ج۵/۱۸۲). در سال ۱۲۵ق/ ۷۴۴-۷۴۳م یعنی همان سالی که خلیفه هشام بن عبدالملک اموی از دنیا رفت، طاعون شیوع پیدا کرد. گفته شده یزید بن ولید خلیفه دیگر اموی در اثر این طاعون مرد. طاعون بسیاری از مناطق بینالنهرین تا مدیترانه شرقی را فرا گرفت. شهرهای فلسطین، مناطق پیرامون دریای سرخ از شمال تا جنوب و آسیای صغیر در اثر این طاعون تلفات زیادی دادند (Morony, 2007: 66-67). این طاعون با قحطی در مناطق زیادی از سرزمینهای اسلامی همراه بود. از این رو میزان تلفات انسانی بسیار بیشتر از تلفات ناشی از خود بیماری بود. به نظر میرسد این شدیدترین طاعون در دوره بنی امیه و از نظر شدت و تلفات ناشی از آن بعد از طاعون عمواس بی سابقه بود.
در سال ۱۲۷ق/۷۴۵م طاعون غُراب شایع شد. ظاهراً غراب نام یکی از افراد قبیله الرباب بوده که نخستین قربانی این مرحله از طاعون بود.این طاعون در زمان ولیدبن یزید بن عبدالملک حاکم اموی اتفاق افتاد(Conrad, 1981: 56). در سال ۱۳۰ق/۷۴۸م یعنی همزمان با آغاز نهضت عباسیان نیز بار دیگر بصره مورد هجوم طاعون واقع شد (ابن اثیر، ۱۳۸۵: ج۵/۳۹۳). یک سال بعد همچنان طاعون طی چند ماه در بصره شیوع یافت (Conrad,1981: 57).
چنان که گزارشهای تاریخی نشان میدهد بصره کانون طاعونهای متعدد طی دوره حکومت خلفای راشدین و بنی امیه بود. در این شهر حاکمان و خاندانهای متعددی طی این دوران در اثر طاعون مردند. بصره در اوایل فتوحات اسلامی یکی از مراکز ادارهی نظامی مناطق مفتوحه بود. به دلیل وجود و ساخت کانالهای آبیاری به یکی از مراکز مهم کشاورزی نیز تبدیل شده بود. اما شاید مهمترینعلت ثروت و جمعیت این شهر بندری، رونق بازرگانی خشکی و دریایی بود. چنان که در همه اپیدمیهای بزرگ تاریخی دیده شده، علاوه بر لشکرکشیهای نظامی، یکی از عوامل اصلی در شیوع بیماریها تجارت و بازرگانی خشکی و دریایی بوده است. بنابراین در مورد شیوع طاعونهای پی در پی در بصره میتوان گفت جایگاه مهم اقتصادی و موقعیت جغرافیایی آن که خود به تمرکز جمعیت در این شهر انجامید، عامل اساسی در رخدادهای طاعون بوده است.
موقعیت جغرافیایی و اقتصادی بصره موجب شده بود که همواره طاعونهای منطقهایبر آن شهر نیز تأثیر بگذارد. چنان که طاعون سال ۱۳۱ق/ ۷۴۹م نیز بخشی از طاعون ویرانگری بود که در آن سال سراسر مدیترانه شرقی و جنوبی را در نوردید و شهرها و سرزمینهای متعددی را درگیر کرد. این طاعون در قسطنطنیه، یونان و ایتالیا به ویژه ناپل و سیسیل نیز شدت زیادی داشت و جان بسیاری را گرفت(little, 2007:14).
منبع: فضلی نژاد، احمد(۱۴۰۰)همه گیریهای طاعون در مدیترانه شرقی و بازتاب آن در تاریخنگاری و مباحث فکری مسلمانان در اوایل دوره اسلامی، مجله فلسفه علم، دوره ۱۱، شماره ۲۱، ص۱۳۹-۱۶۷
احمد فضلی نژاد، دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه شیراز